لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

۱ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

پلاسکو

محیا . | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ب.ظ | ۰ نظر

این درسته که من دیگه هر روز، یا هر هفته، یا هر ماه، اینجا نمی‌نویسم. ولی زمانی اینجا نوشته‌ام. بیش از یک سال. و حالا دوست دارم بعضی چیزها رو همچنان همینجا جا بذارم.

هر وقت که به بزرگی جهان، کهکشان‌ها، و به دراز بودن تاریخ و به پرشماری آدم‌هایی که زندگی‌ کرده‌اند و زندگی خواهند کرد فکر می‌کنم، همه چیز بی‌معنی می‌شه. دستاوردها، ساختمان‌ها، کتاب‌ها، همه به هیچ تبدیل می‌شن؛ به غبار. و اون وسط تنها یک نقطه هست که هنوز هم هست و می‌درخشه: رنج‌. رنجی که هر موجودی در هر لحظۀ کوتاهی از تاریخ زندگی کرده، واقعیست و واقعی‌ترین چیز دنیاست.

اون آتش فردا چهارساله می‌شه. گاهی که به اون مردن، به اون ساختمان فکر می‌کنم، می‌پرسم آیا واقعاً اون آتش خاموش شده؟ سوختن اون آتش‌نشان‌ها تموم شده؟ اندوه همیشه حاضر. غم همیشه منتظر.

مدت‌ها قبل از نوشتن پایان‌نامه فهمیدم که اگر روزی کسی این اوراق بی‌معنی رو بخونه، من دوست دارم که چیزی واقعی رو به یاد بیاره. چیزی که غبار نباشه. و اون چند خط، که با چشم خیس نوشتم، اولین بخش از پایان‌نامه بود که تمام شد. ناچیزه. می‌دونم. هیچه. ولی تمام چیزیست که از من ساخته بود.

من این‌ها رو خالصانه و با چشم نمناک نوشته‌ام و شک داشتم که بنویسم. بمونه اینجا، به یادآوری اون لحظۀ بی‌پایان. 

  • محیا .