علیه تفاخر
یکی از ملاکهای صداقت داشتن و جدی بودن در برابریخواهی و سایر فضیلتها، برای من، تبدیل نکردن وضعیت و طرز فکر به ابزاری برای تفاخره.
هر چند وقت یکبار، زن امروزی و لابد خوشبختی پیدا میشه با اسکرینشاتی از خانومهای قری در دست، که از شادی شبیه نبودن خودش به اون خانومها در پوست خود نمیگنجه و از حماقتشون تأسف میخوره. چی میشه که یک زن چنین گدایی توجه میکنه و مدام در فکر «عرضه کردن» خودشه؟ یا تحت خشونت فیزیکیه یا عاطفی یا هر دو، یا این که حداقل در زندگی کمبودهای عاطفی زیادی هست. ولی این زن خوشبخت و آگاه خیال میکنه این زنان اصلاً عقل ناقصشون به این چیزها نمیرسه و از بیکاری، از حماقت، از مشکل هوشی و چیزهایی از این دسته که مدام چنان میکنن.
بارها دیدهام زنهای شاغل چیزی با این مضمون میگن که تا وقتی دستتون تو جیب شوهرتونه غلط میکنید حرف استقلال بزنید. هیچوقت هم به ذهن مستقلشون خطور نکرده که این حرف چه معنای وحشتناکی داره. از یک سو مشارکتهای تاریخی زنها در اقتصاد رو نادیده میگیرن، و از سوی دیگه اعمال نظر شخصی که پول توی جیبشه رو بر زندگی بقیه به رسمیت میشناسن. من نمیتونم انکار کنم که استقلال مالی واقعیه و مهمه و در همه چیز اثر میذاره. اما یک زنِ لابد ضدتبعیض چنین حملهای میکنه به باقی زنهایی که یا به احتمال زیاد نتونستهان شغلی خارج از خونه داشته باشن، یا با احتمال کمتری تصمیم شخصیشون توی خونه موندن بوده. اولاً که زنها، با این که عموماً نانخور به حساب میآن، اما واقعاً همیشه در طول تاریخ داشتن کار میکردن و میکنن. یک بار مدتها پیش چیز خیلی خوبی خوندم دربارۀ «سبزی پاک کردن» که خودم هم بهش کمی اضافه میکنم: سبزی پاک کردن عبارت تحقیرآمیزیه که به حرفهای «خالهزنکی» و «بیارزش» و البته «زنانه» اشاره میکنه. در گذشته اوقات کار جمعی، مثل سبزی پاک کردن، تنها زمانهایی بوده که زنها از دنیای بیرون از خونه خبر میگرفتن. این که در محله چه میگذره و در خانوادههای دیگه چه میگذره. نوعی تفریح بوده. و بر خلاف مردها که در قهوهخانه و زورخانه فقط و واقعاً تفریح میکردن، زنها حتی تفریحشون با کار و تولید ارزش افزوده همراه بوده. و حالا این عبارت تحقیرآمیزه. هر بار، هر بار، حرف مهریه میشه، مردها از جمله نفقه رو پیش میکشن. بگذریم که نفقه در برابر تمکینه و همینجور مفت و مسلم به زن نمیدن. ولی این نگاه «زن یعنی نانخور» علیرغم این که زنها همیشه در طول تاریخ داشتن کار میکردن (و به بهای بسیار گزافی نیروی کار جدید هم تولید میکردهان) اینقدر ریشه دوانده که زنهای شاغل طرفدار برابری هم برای نوعی خودنمایی یا فخرفروشی تکرارش میکنن. زنی که بیرون کار نمیکنه، لابد در خانه کار بیشتری انجام میده (اگر نگیم که تمام کار خانه رو انجام میده). و پولی که میبایست خرج میشده برای انجام اون کارها رو از هزینههای زندگی کسر میکنه. به علاوه، گفتن این حرف مجوز اینه که مثلاً یک ناتوان یا یک فرد کمسال که نمیتونه درآمد داشته باشه هم غلط میکنه فکر داشتن حدی از استقلال رو بکنه. این خانومهای شاغل و مستقل فرمودهان که اجازۀ چنین فکری رو به بقیه نمیدن. و باز گذشته از تمام اینها، این نگاه حسابگرانه باعث شده دخترهای مستقل و تحصیلکردۀ زیادی استرس کمتر بودن درآمدشون نسبت به شریک زندگی رو داشته باشن. من واقعاً این مورد رو اطرافم دیدهام و هیچ دلیلی نداره که تصور کنم تعداد این دخترها کمه. در زندگی چیزهایی فراتر از چرتکه هم هست، و اگر در زندگی شما نیست از قضا این ایراد زندگی و نگرش شماست.
یا مثلاً وقتی خانودۀ برخورداری دارن و در شرایطی بزرگ شدهان که شریک زندگیشون چندان مردسالار نیست یا نمیتونه باشه و امکان جدایی هم براشون فراهمه، دربارۀ این که مهریه خودفروشیه سخنرانی میکنن و به این روش میلیونها زنی رو که به دلایل قانونی و عرفی یا مهریه رو دارن یا هیچی، تحقیر میکنن و «آه ببینید من بر خلاف اینها چه بلندنظر و ضدتبعیض و وارستهام».
چند وقت پیش دیدم زنی با ظاهر این که «فلان زن چه زیبا و آراسته است» از این که خودش در بند اصلاح موی بدنش نیست و موهاش رنگ نداره و اهل آشپزی نیست، تعریف میکرد. طرف رو با ظاهر تعریف تحقیر میکرد که خانهداره و مدام فکر آشپزیه و موهاش فلانه و ... .
یا یک زن تحصیلکردۀ دیگه دربارۀ «فلانی جون» نوشته بود که آرایشگره و درآمدش چند برابر ایشونه که درس خونده و زحمت کشیده. کی گفته درس خوندن یعنی ما حقی برای درآمد بیشتر از کسی که کار فنی یا فیزیکیای میکنه داریم؟ اولاْ که شما هم میتونستی بهمانی جون بشی و نخواستی. ثانیاْ چی شده که باورمون شده بیش از بقیه محقیم برای زندگی بهتر؟ بله درسته که وقتی این همه دانشگاه دولتی هست لابد باید شغل مناسبش هم باشه. من نمیگم کسی که رفته هشت سال یا پنج سال درس خونده حالا باید بره از جای هشت سال پیشش شروع کنه و مثلاً راننده بشه. ولی اگر درآمد راننده از ایشون در شغل متناسبش بیشتر بود هم دلیلی برای گله نیست.
وقتی کسی اینطور دربارۀ آدمهایی که خودش رو نسبت به اونها برتر میبینه حرف میزنه، من فکر میکنم که برابری اقتصادی یا جنسیتی براش فقط یک بازیچه است و جدی نمیگیرمش. راهیه برای خوشبختی خودش و هرگز، هرگز حتی به دیگرانی که شرایط متفاوت دارن فکر نکرده. عاجز بوده از گذاشتن خودش به جای آدمهای دیگه. همونهایی هستن که میگن هر کی نرسیده، نخواسته که برسه. و خب اگر اینقدر همدل نیستیم یا نمیخواهیم شرایط دیگران رو درک کنیم، کاش حداقل به خوشبختی خودمون باور قلبی داشته باشیم و با تحقیر دیگران در چشم مردم فرو نکنیمش.
- ۹۹/۰۵/۱۴