یک نفر چند سال پیش اذیتم کرد و دلم رو بد شکست. چند هفته پیش یادش افتادم و دیدم ته دلم دیگه کینهاش نیست. رسیدن به این نقطه و عبور، کینه نداشتن، چندین سال طول کشید. نمیدونم دقیقا کِی رخ داد، ولی من چند هفته پیش فهمیدم. خیلی چیزها از خاطرم پاک شدهاند، بعضی چیزها هم نه. به اقتضای سن، همه چیز پررنگتر و شدیدتر از حالا بود. قویتر. گمونم خشم اون چیزیه که هر آن، فارغ از سن، آماده است که در وجود من زبانه بکشه. گرچه اغلب بیرون رو آرام نگه داشتهام.
- ۰۳/۰۷/۲۵