وقتی که زندگی خیلی دشواره، یا وقتی خیلی شیرینه، واقعا دلم کسی رو میخواد که بشه باهاش از همه چیز حرف زد. به آرامی، با تمام اشکها و خندهها و ترسها. و حتی بشه که باهاش از هیچی حرف نزد.
بعد از این چند خط بالا باز نوشته بودم و همه رو پاک کردم. سخت خسته و دلزدهام. آه که خودم رو نمیشناسم دیگه. اگر اینجا رو میخونید یعنی من رو از چند سال پیش میشناسید. گاهی فکر میکنم از اون آدم چقدر باقی مونده؟ و بعد گریهام میگیره.
و سوال دیگه این که آیا من دل کسی رو به ناحق شکسته بودم؟
- ۰۴/۰۲/۱۱