لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

نه به

محیا . | شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ق.ظ | ۰ نظر

من مخالف بی‌قید و شرط مجازات اعدام نیستم. بعد از داغ شدن این بحث قصد داشتم چیزهایی را بنویسم. چند روز پیش باز یادم آمد و تصمیم گرفتم بنویسم. اما دیشب توییتی را دیدم که بالأخره بهانۀ نوشتن این شد. اگر شما تصمیمتان را گرفته‌اید که اعدام غلط باشد، احتمالاً این‌ها برایتان معنی نخواهد داشت. ولی اگر به دلیل در این امر بها می‌دهید، شاید با خواندن این‌ها بتوانید جنبۀ دیگری از ماجرا را هم ببینید. اگر تا به حال به آن فکر نکرده باشید.

نویسندۀ توییت گفته بود که «شهود»ی دارد که مطابق آن اعدام مجازات مناسبی برای جرائمی مثل تجاوز یا قتل زنجیره‌ای است. و برای مخالفت با این حرف دلیل خواسته بود. من با این حرف موافقم، و قصد دارم توضیح بدهم که چرا. ابتدا می‌خواهم این را روشن کنم که اینجا از قتل در دعوا، قتل تصادفی و چیزهایی از این دست حرف نمی‌زنم. آن قید «زنجیره‌ای» هم برای این است که شبهه‌های مربوط به مجرم بودن فرد را حذف کند. وقتی ده نفر آزار جنسی شخصی را روایت می‌کنند، شما باور می‌کنید. نه؟ تواتر یکی از چیزهاییست که می‌تواند از تردید ما کم کند. در دادگاه هم همین رخ می‌دهد، قطعاً با دقت و سختگیری خیلی بیشتر. در واقع تمام حرف من دربارۀ کسی است که هیچ تردیدی در جنایت او نیست، و آن اتفاق طی یک تصادف رخ نداده است. نویسندۀ توییت ابتدا به این اشاره کرده بود که سواد حقوقی ندارد. من با این بخش از حرفش مخالفم. در واقع اشاره به این نکته را اصلاً لازم نمی‌دانم. قرار نیست دربارۀ مسائلی که با زندگی ما و وجدان و موازین اخلاقی ما سر و کار دارند نظر و موضعی نداشته باشیم چون در انحصار حقوق‌دان‌هاست.

1. تا حبس ابد هست، چرا اعدام؟

اولاً، چون حبس ابد نیست. این یک نگاه رویایی از زاویۀ مخالفت با اعدام است. عدۀ زیادی نقشۀ قتل می‌کشند. عدۀ زیادی مرتکب قتل می‌شوند. هزینۀ نگهداری این افراد در زندان کم نیست. هیچ کشوری از پس چنین هزینه‌ای برنمی‌آید. این که «به جای اعدام حبس ابد کنیم» حرفیست که در ابتدای مخالفت با اعدام و فقط هم از جانب برخی گفته می‌شود. در عمل چنین نخواهد شد که هر کس مصمم دست به جنایت زد برای همیشه از آزادی محروم شود. یک سرچ ساده به ما می‌گوید مجازات قتل درجۀ اول در آمریکا 25 سال حبس است. وقتی که آن پلیس مرد سیاهپوست را در خیابان کشت و بعد از بازتاب گسترده به قتل متهم شد، شنیدم که اگر اتهامش ثابت شود چیزی کمتر از 10 سال حبس در انتظار اوست. این ناگزیر است. لغو اعدام یعنی قاتل‌هایی که بدون هیچ ضرورتی و در خونسردی دست به جنایت زده‌اند بعد از چند سال آزاد خواهند شد. و حتی با فرض حبس ابد، فرار به هر حال ناممکن نیست.  

ثانیاً، چه کسی بناست این هزینه را بپردازد؟ به جز این است که پولی از جیب مردم یک کشور خرج می‌شود تا شریری که بیست نفر را کشته یا به صد نفر تجاوز کرده زنده بماند؟ و چه کسی گفته این ظلم محسوب نمی‌شود؟ می‌توانم این جواب را تصور کنم: جامعه در آن جنایت مقصر بوده. بله آن فرد در شرایط دیگری شاید رفتار دیگری می‌کرد. ولی مسئولیت شخصی کجاست؟ چرا یک نفر این جنایت را کرده و نه دیگران؟ و چرا جامعه در سبقت غیرمجاز من مقصر نباشد و هزینه ندهد؟ چرا من جریمه بشوم در حالی که اگر در شرایط دیگری زندگی می‌کردم شاید سبقت غیرمجاز نمی‌گرفتم؟

ثالثاً، مفهومی به اسم «عدالت» به عنوان یک فضیلت در ذهن ماست. «تناسب جرم و مجازات» هم فقط برای سبک کردن مجازات نیست و در جهت مخالف هم معنی دارد. شما فکر می‌کنید این عادلانه است که کسی یک نفر را در خونسردی بکشد، و بعد به پانزده سال زندان محکوم شود؟ اگر فکر می‌کنید که در مجازات اصلاً نباید دنبال عدالت رفت، خب همین را بگویید. ولی من با چنین چیزی مخالفم. اینجا دوست دارم از یک برخورد متکبرانۀ مخالفان اعدام هم انتقاد کنم. وقتی کسی می‌گوید «اگر برادر خودت را هم با چاقو تکه تکه کرده بودند همین را می‌گفتی؟»، می‌شود فوراً با شمشیر «استدلال خواهر-مادر» به جان طرف نیافتاد و به این فکر کرد که شاید دارد توجه را به چیز دیگری جلب می‌کند. من قبول دارم که در مقام استدلال حرف دقیق و درستی نیست. ولی این را هم می‌فهمم که آن فرد ایده‌ای از عدالت به عنوان ضرورتی اخلاقی در ضمیر انسان دارد، و می‌خواهد با قرار دادن مخاطبش در موقعیتی خاص لزوم این عدالت را نشان بدهد. بد بیان می‌شود، ولی فکر می‌کنم آن احساس در وجود همه هست. اما خب مسخره کردن این حرف به مخالفان اعدام قوت قلب می‌دهد که یعنی هر که با شما موافق نبود احمق است و هیچ دلیل بهتری برای مخالفت با شما وجود ندارد.

2. قساوت

من این را درک می‌کنم که اعدام یک مأمور اعدام می‌خواهد و کسی برای کسب درآمد ناچار می‌شود در یک موقعیت بد قرار بگیرد. فکر هم می‌کنم که این اتفاقاً دلیل قابل اعتناییست. ولی بیایید تصور کنیم که ربات‌ها جایگزین انسان‌های اجراکنندۀ اعدام شده باشند. این مشکل رفع می‌شود. در واقع اجرای اعدام لزوماً همواره همراه با یک انسان اجراکننده نیست. می‌تواند اینطور نباشد. به علاوه، نظر شما دربارۀ کسی که سرباز است چیست؟ فکر می‌کنید نباید در جنگ از خود دفاع کرد، چون این دفاع یعنی سربازان بی‌گناهی درگیر قساوت می‌شوند؟ اگر یک نفر به خانأ شما حمله کند و شما فرصت تماس با پلیس نداشته باشید و فقط بتوانید او را بکشید، چه می‌کنید؟ البته شاید شما بگویید خب می‌گذاریم ما را بکشد و من از استدلال خواهد-مادر استفاده کرده‌ام. ولی آیا واقعاً می‌توانید به دیگران هم همین دستورالعمل را بدهید؟ احتمالاً دفاع را مجاز می‌دانید. پس جایی مرزی هست که پس از آن کشتن مجاز می‌شود. خب اگر دشمن کشوری را بگیرد، چه می‌کند؟ عده‌ای را می‌کشد، تجاوز می‌کند، و مالی را به غارت می‌برد. آن متجاوز حرفه‌ای هم اگر از زندان آزاد بشود می‌تواند همین کارها را بکند. اگر حبس ابد بشود هم مالی را به غارت برده است. و برمی‌گردم به بخش قبل: عدالت کجاست؟ و باز گذشته از این، عمل اخلاقی همیشه زیبا و لطیف نیست. این را که چه کاری درست است و چه کاری برای ما دشوار است یا از نظرمان ناخوشایند است باید از هم تفکیک کرد.

واقعاً هیچکدام از این دلایل آنقدر که تصور می‌شود بدیهی نیستند.

3. حرف‌های چرند

حرفی که زیاد در مخالفت با اعدام به صورت کلی شنیده‌ام و دیشب هم یک نفر زیر همان توییت گفته بود این است که اگر قتل بد است، همیشه بد است و اعدام فرقی ندارد. چرند بودن این حرف و بدیهی شمرده شدنش عجیب است. اولاً چه کسی گفته کشتن همیشه غلط است؟ به همان مثال جنگ فکر کنید. و ثانیاً، این را در نظر بگیرید که خیلی بد است که پدرتان شما را در خانه حبس کند. یا همسایۀ شما در انباری منزلتان حبستان کند. پس اگر حبس بد است، همیشه بد است. پس چرا متجاوزان را زندانی کنیم؟

حرف ابلهانۀ دیگری که اصلاً یک پله فراتر از موافقت یا مخالفت با اعدام است، این است که قربانی جرمی که مجازاتش اعدام است،  اگر مخالف اعدام است باید شکایت نکند. یا حتی وکیل اگر مخالف اعدام است باید وکالت این پرونده‌ها را نپذیرد. یک وکیل هم با افتخار این تجربه را تعریف کرده بود و وکیل دیگری هم شاکیان ک.ا. را سرزنش کرده بود که حق ندارید مخالف اعدام باشید وقتی رفته‌اید و از متجاوز شکایت کرده‌اید. فرض کنیم جامعۀ وکلا به به آن درجه از اخلاق رسیده‌اند که همه مخالف بی چون و چرای اعدام شده‌اند. پس در این شرایط، بازماندۀ قربانی یک قاتل زنجیره‌ای باید خودش از حقش دفاع کند، چون وکلا تصمیم گرفته‌اند گزندی به قاتل زنجیره‌ای نرسد. یا هر روز یک نفر از افراد درگیر در پروندۀ ک.ا. خودش را ملزم می‌داند ابراز دلسوزی کند برای متجاوز زنچیره‌ای. این فشار ابلهانه‌ای که به قربانیان وارد می‌شود و سانتی‌مانتال‌بازی پوچی که ادای اخلاق درمی‌آورد حقیقتاْ مهوع است. بین نایس بودن، گل‌گلی و رویایی بودن، و اخلاق در واقعیت مرزیست که باید به آن فکر کرد.

 

  • محیا .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی