لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

سال او

محیا . | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۵۷ ب.ظ | ۱ نظر

یک سال قبل، عصر امروز، تاسوعا، سوم مادربزرگم بود.

جهانی از رنج و صبوریِ ناگزیر با او زیر خاک رفت و من به سعادتمندی روزها باور ندارم. مرگ مرگ است. اما کسی برای عزای او به زحمت نیافتاد و اضافه سیاه نپوشید؛ همچنان که در همه‌ی عمرش آسان بود. مرگ او با عزای محرم همزمان شد و می‌دانم این آرزوی او بود. شاید دورترین آرزو.

  • محیا .

نظرات  (۱)

روحشون شاد باشه  

پاسخ:
ممنونم سعیده جان. سلامت باشی. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی