یک سال قبل، عصر امروز، تاسوعا، سوم مادربزرگم بود.
جهانی از رنج و صبوریِ ناگزیر با او زیر خاک رفت و من به سعادتمندی روزها باور ندارم. مرگ مرگ است. اما کسی برای عزای او به زحمت نیافتاد و اضافه سیاه نپوشید؛ همچنان که در همهی عمرش آسان بود. مرگ او با عزای محرم همزمان شد و میدانم این آرزوی او بود. شاید دورترین آرزو.
- ۹۹/۰۶/۰۸
روحشون شاد باشه