در یکی از کلاسهای دبیرستان حرف به بردهداری کشید. یکی از بچهها در جواب بقیه که بردهداران رو محکوم میکردن گفت که شرایطش نبوده؛ وگرنه اگه «چند تا سیاهپوست» دور و بر ما بودن اون وقت معلوم میشد که میخواستیم اونها رو برده کنیم.
از دیروز این حرف هی تو ذهنم میچرخه و میخواستم راجع بهش بنویسم. ولی راستش حالش رو ندارم. بمونه اینجا، از روزهایی که دیدیم زانو روی گلو بود.
- ۹۹/۰۳/۱۱