لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

مشاهدات دانشگاهی

محیا . | شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۲۲ ب.ظ | ۱ نظر

من آنقدر که تصور می‌شود در دانشگاه با جنسیت‌زدگی مواجه نشده‌ام. یا شاید مستقیم نبوده و حتی نفهمیده‌ام که ریشۀ آن چیست. با این حال، چند نمونه را اینجا می‌نویسم.

 

یک. توصیه‌نامه

سال سوم، من و فائزه رفتیم دفتر یکی از استادها که دربارۀ ارسال توصیه‌نامه با او صحبت کنیم. همانوقت که آنجا نشسته بودیم، پسری آمد و با استاد صحبت کرد. استاد رو به پسر گفت که دانشگاهی از من خواسته دانشجو معرفی کنم، اما فکر می‌کنم معدل شما برای آنجا پایین باشد. من و فائزه به هم نگاه کردیم که یعنی کاش ما را معرفی کند. بعد فائزه بحث را به این موضوع نزدیک کرد. استاد پرسید که شما می‌خواهید هر طور که هست بروید یا نه؟ من گفتم نه قطعاً دانشگاه و کیفیت پژوهش برای ما مهم است. منظورش را روشن کرد: «به نظر من بهتر است خانم‌ها قبل از رفتن مسئلۀ ازدواج را حل کنند. الآن خانمی هست که پست‌داکش را هم تمام کرده، ولی هنوز ازدواج نکرده است.»

ما فقط بهت‌زده نگاه می‌کردیم. آن استاد به ما توصیه‌نامه داد (استادانی هستند که به دختر مجرد توصیه‌نامه نمی‌دهند)، و از قضا توصیه‌نامۀ خوبی هم داد. اما این که خودش شخصاً مداخله‌ای کند و معرف ما شود منوط به شوهر داشتن ما بود.

 

دو. رئیسِ مردان

یکی از استادان عمومی دربارۀ فعالیت زنان و چیزهایی از این دست حرف می‌زد. در جایی از حرفش، با لبخندی که بخشی از تمسخر و بخشی از ناباوری و بخشی از انکار می‌آمد، گفت که مثلاً می‌بینی یک خانمی سر ساختمان به مردها دستور می‌دهد که تیرآهن را کجا بگذارند. این که درست نیست.

ببینید. در کلاس دانشجوهای مهندسی که تعداد قابل توجهی از آن‌ها دختر بودند، می‌گفت این غلط و مضحک است که زنی به مردی دستور بدهد، هرچند که درسش را خوانده باشد و هرچند که مرد یک کارگر ساده باشد. خود مرد بودن فضیلتی بود که انسان‌ها را شایستۀ امر کردن می‌کرد و این فضیلت ذاتی نمی‌بایست زیر دست یک «زن» شأنش را می‌باخت.

 

 سه.  تبعیض مثبت

چند ماه قبل استاد من از دانشیاری ارتقا پیدا کرد و قرار شد جمع بشویم توی آزمایشگاه و کیک و چای بخوریم. یکی دیگر از استادها گفت که هر کسی باید دربارۀ ایشان چیزی بگوید. یکی از پسرها این را گفت: دخترها را راحت‌تر قبول می‌کنید.

من چند ماه پیش از آن دورهمی هم این حرف را در آزمایشگاه راجع به استادهای یک آزمایشگاه دیگر شنیده بودم. در دانشکدۀ ما جمعیت دخترها و پسرها تقریباً برابر است. در ورودی خود ما حتی دخترها شاید کمی بیشتر بودند (مطمئن نیستم). سرپرستان آزمایشگاه ما هم عمد دارند که برابری جمعیتی در گروه حفظ شود. آن دو استادِ آزمایشگاه دیگر البته انسان‌های شریفی هستند، اما من بعید می‌دانم که در حق کسی ارفاق کنند. ولی نکتۀ جالب از نظر من این نیست. سؤال این است: این پسرها از کجا می‌دانند که امتیازی به دخترها داده شده؟ خصوصاً که ترکیب جنسیتی دانشکده هم حدوداً برابر است.

دوستی داشتم که مخالف تبعیض مثبت بود (من، شخصاً، نه موافق همیشگی آنم و نه مخالف بی‌قیدوشرطش.) و دلایلی داشت. یادم مانده که یکی از دلایلش این بود که از کجا معلوم است همان مردی که از جایگاهی محروم می‌شود تا زنی جایش را بگیرد، از امتیازی تبعیض‌آمیز برخوردار شده باشد؟

من فکر می‌کنم تبعیض علیه زنان چنان رایج و عادیست که مردها (و حتی شاید خود زنان) خیلی اوقات اصلاً تبعیض به حسابش نمی‌آورند. و برعکس، برابری یعنی تبعیضی به نفع زنان صورت گرفته. در اکثریت قاطع دیدن مردان در محیط کار آنقدر بدیهی شده که هر کجا ترکیب جنسیتی خلاف این باشد، هیچ راهی نیست جز این که تبعیضی به نفع زنان وجود داشته باشد. حداقل در ایران، هر پسر نوجوانی در تلویزیون و مدرسه می‌شنود که کارش مشارکت در جامعه است: این دانشمندی افتخارآفرین بشود، یا پزشکی حاذق، نجاری چیره‌دست، مدیری برجسته. و هر دختر نوجوانی دست‌کم می‌شوند که باید مادر فداکاری بشود که فرزندان خوب تربیت می‌کند. این کمترین حد از تبعیض است که از خانواده تا مدرسه و جامعه همه در آن همدستند. ولی از نظر مردان حتماً مردی وجود دارد که از «هیچ» امتیازی به خاطر جنسیت بهره نبرده، و با فرض وجود تبعیض مثبت ظلمی در حقش روا می‌شود.

بخش آزارندۀ این نگاه آن است که از پشت نقاب برابری‌خواهی بیان می‌شود. در نظر بگیرید که با وجود انواع محدودیت‌هایی که بر اساس جنسیت اعمال می‌شوند، مثلاً در کشوری مثل ایران، چقدر باید طول بکشد تا فرضاً سی درصد از اعضای هیئت علمی زن باشند؟ عدد را کنار بگذاریم. چقدر باید طول بکشد تا زنان به همان میزانی در هیئت‌های علمی عضو باشند، که اگر تبعیضی وجود نداشت می‌توانستند؟ آن رویکرد ریاکارانه (که در حقیقت از رجحان ‌آمده) می‌گوید چون مهم برابریست، بگذار سال‌ها بگذرد و نسل‌ها به دانشگاه بیایند و فارغ‌التحصیل بشوند، چون راه برابر این است و نباید حتی موقتاً از هدف مقدس برابری روی گرداند. و چه باک که صدها و هزاران زن نشوند آن کسی که می‌توانستند باشند؟ مهم برابریست.

می‌خواستم این پست به مسائل دانشگاهی محدود باشد. اما چیز دیگری هم یادم آمد. شاید یکی دو سال پیش، کسانی گفته بودند که مهریه هم لازم است. آن وقت عده‌ای وکیل و فعال اجتماعی و ... در مخالفت می‌گفتند که اگر هدف برابریست، نباید از راه غلط و نابرابر به آن رسید و گفتن این که مهریه لازم است به خطا رفتن است.

وقتی پای زنان در میان است، مهم نیست واقعیت قانون و جامعه چه می‌گویند. حالا که برابری می‌خواهید، هر امتیازی هم که می‌تواند بخشی از نابرابری را جبران کند فراموش کنید، و بنشینید به امید روزی که دخترهای نوجوان برای بچه‌داری تربیت نشوند و ارث زن و مرد برابر باشد. تا آن زمان، البته زندگی هزاران زن تلف می‌شود، که خب بشود. و مردان از نابرابری‌ای که هیچ امتیاز کوچکی هم از آن کسر نشده لذت می‌برند، که خب چه می‌شود کرد وقتی قانون این است؟ چون مهم برابریست و ما خوش داریم که تو زیستنت را، به نام برابری، چند ده سال تأخیر کنی. 


+ امروز یک چیز بسیار زننده دیدم. این که کسانی گفته بودند در راستای برابری در زندگی مشترک، هر دو نفر مقدار یکسانی پول در حسابی می‌ریزند برای مخارج، و باقی پول مال خودشان است. پس کسی که درآمد بیشتری دارد پول بیشتری هم جمع می‌کند یا برای خودش خرج می‌کند. این شیوۀ حسابگری و خط‌کشی در زندگی زننده است. من گمان می‌کردم که فاصلۀ برابری حقوقی و اجتماعی، و تبدیل خانه به شرکت تجاری روشن است.

++ امروز رفتم دکتر. شکر خدا. و هر بار چقدر استرس. اما همچنان شکر خدا.

+++دلم برای شبهای قصه‌گویی و دخترهای معمار خیلی تنگ شده.

++++در شب‌زنده‌داری‌ها یادم کنید. 

  • محیا .

نظرات  (۱)

محیا مرسی که اینقدر خوب مینویسی.

 

چشمت خوبه؟

پاسخ:
مرسی که می‌خونی. :)  و خیلی خوشحالم که به نظرت خوب می‌نویسم.

آره شکر خدا دکتر راضی بود و دارو اینا نداد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی