از این تعفن منزجرم
بارون میآد. باد و بارون. باد هر از گاهی مشتی بارون ریز رو میکوبه به پنجره. زندگی در انزوای واقعی کمکم از شکل روزمرهٔ پیشینش فاصله گرفته و در خلأ ادامه داره. ارتباط با روزمرگی قبلی تقریباً قطع شده و فکر، دربارهٔ همه چیز، خودش رو تحمیل میکنه.
ن. از بچههای مدرسه بود. هیچ وقت دوستش نداشتم. در نظرم بدجنس و منفعتطلب بود. من به ن. اعتماد نداشتم. برای ن. اتفاق مهمی افتاد که فکر میکنم از کسی پنهان نموند. چه همه از چیزهایی که به اشتراک میگذاشت خبر داشتن. مدت قابل توجهی از اون اتفاق گذشته. او امشب عکسی از خودش به اشتراک گذاشته و زیرش، با شیوهای که مشخصاً برای متفاوت بودن انتخاب شده، دربارهٔ صدای امیدواری درونش نوشته. من عکس رو دوست نداشتم. اون جملهٔ زیر عکس رو دوست نداشتم. اما امشب، در این خلأ ناگزیر، این ترکیب در نظرم محترم بود. ن. به مشکلی برخورده، و حالا، امشب، بعد از مدتها، نیاز داره عکسش اونجا باشه و نیاز داره از صدای امیدواری بنویسه تا صدای امیدواری رو بشنوه. در برابر امید و ناامیدی و بیپناهی یک انسان، چه اهمیتی داره این چیزها؟
***
من دلزدهام. از همه چیز دلزدهام. از بخصوص جهان کثیفی که توییتر پنجرهای بهش باز میکنه دلزدهام. از جوانهایی که فوران هورمون و رومانس پوچ و احمقانه و تفکیک جنسیتی و هیجان جمع مختلط و رابطهخواهی بیشتر و بیشتر و امکان دیده نشدن در توییتر هارشون کرده متنفرم. جماعت «بیاصولی» که شهوت دیده شدن و کول دیده شدن و سکسی دیده شدن و بیقید دیده شدن تعیین میکنه که چی بگن، چطور بگن، چطور فکر کنن. از جهانی که در هر حرفی باید چیزی جنسی گنجانده بشه تا به قدر کافی «کول» دیده بشه متنفرم. دنیای پوچی که آدمهاش باید لغات معمول رو فارسی نگن تا گزینهٔ باحالتر و مدرنتری برای شهوت باشن. بله. همهٔ راهها به یکجا ختن میشه. جاج نکن. مهم اینه که خوشحال باشی. حوالهٔ اندام جنسی به این و اون و زمین و زمان. تیک ایت ایزی. مهم اینه که خوشحال باشی.
نهایتشون در همین جملات خلاصه میشه. ادعا و ادای برابریخواهیشون گوش فلک رو کر کرده و فحشهای جنسی و کلمات جایگزینی که برای رابطهٔ جنسی به کار میبرن همگی ضد زن هستن. اما چه باک وقتی این آدمها و روابطشون سنتی نیستن؟ مشکل سنت اینه که دست و پای اینها رو میبنده. همین. همین.
واقعاً زندگی شرافتمندانهایه. نه حرف زدنت حد و مرزی داره، نه شوخی کردنت، نه روابطت، نه تفریحت، نه خودت رو ملزم به هیچی میدونی و نه خودت رو برای اخلاق و کار درست به زحمت میاندازی. تنها یک ملاک وجود داره: بهت حال بده.
احتمالاً توییتر رو دیاکتیو کنم. یا به جز فالویینگهام دیگران رو نخونم. ولی وحشت و دلزدگی من فراتر از اینه: چند درصد از مردم واقعی شبیه این بیهمهچیزهان؟ آلات متحرک؟ و تازه اینها از مریضی و قتل و جنگ و جنایت جداست. این همه تباهی و نکبت.
و البته خاطراتی هم برام زنده شدن. سه سال پیش، یکی یک حرفی پروند که در ستاد فلانی اتاق سکس بوده. چرند. اون آدمی که دو سال بعد با کثافتکاری و هرزگی اعتماد به هر کسی رو به من حرام کرد، اون روزها توییتر داشت و من حسابش رو دیده بودم. دیده بودم که هر چرند جنسیای که در تمسخر این حرف ساخته شده بود، هر توصیفی از عمل جنسی که با مسخرگی به این ماجرا چسبونده شده بود، لایک میکرد. چرا من یادم رفت؟ چی شد که فکر کردم کسی که در کنج مجازی خودش آزادانه اینها رو میپسندیده، باید چیزی به جز ماشین شهوت باشه؟ کسی که دقیقاً «تلاش میکرد» در جملاتش انگلیسی به کار ببره، کسی که هیچ چیزی، هیچ اصل و چارچوبی به جز دیده شدن و پیدا کردن موقعیت و شاخ به نظر رسیدن در انتخاب واژه، در نوشتار، در سیاق و سلیقه، از خودش نداشت. همه چیزش برای این بود که بگه ما هم بعله؛ ما هم اونقدر که خوشتون بیاد امروزی و بیقید و راحتیم پس در جمع خودتون راهم بدید. چرا این ماجراها زود از ذهنم پاک شد؟
بله. همهٔ راهها به یکجا ختم میشه و این جماعت واقعیت دارن و من از چنین دنیایی حالم به هم میخوره.
دوست دارم برگردم به سالها قبل. به جمع امن دوستانی که هر روز میدیدمشون. به سالهایی که همهچیز تمیزتر بود. این بار شاید ن. رو هم جور دیگری ببینم، حتی اگه دوستش نداشته باشم. یا کاش برم به جای دوری، وسط یک عده آدم مقید و چارچوبدار و همونجا زندگی کنم و کارم با این حیوانات نباشه. که والله حیوان هم بخشی از زندگیش تولید مثله.
فکر میکنم چیز روشنی در این دنیا نیست. یا تیرگی خیلی بیشتره. بیاندازه ناامیدم از این جهان. من هم به صدای امیدواری نیاز دارم.
احتمالاً این رو پاک کنم و مرتبتر بنویسم.
- ۹۹/۰۱/۱۴
اکثریت ما از همون اول اشتباه رشد میکنیم و پر میشیم از عقده. توی توییتر مردم میتونن همه عقده هاشون رو بریزن بیرون و با یه جاج نکن ماجرا رو تموم کنن. ولی بنظرم کاربرد اصلی توییتر برای ایرانی ها سیاسیه. بالاخره تنها فضای قابل اعتماده و حقیقتا بنظرمن توییتر چهره واقعی مردمه
راجب توهین به زن ها خداییش کی عامل اصلیشه؟ خود زن ها یا مردها؟! حتی در این حد که شما یه نگاه به فحش های خانم ها بندازی میبینی همشون آلت مردونه دارن. انگار زن هیچ چیزی از خودش نداره برا یدونه فش دادن هم باید به مرد متوسل شه -_-