لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

ناممکن

محیا . | چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۰۸ ب.ظ | ۳ نظر

«اگر  پیش از تو مُردم، تو را وصیت می‌کنم به انجام ناممکن.»  - محمود درویش

 

احسان سنایی، که هر جا و هر چه نوشت من توصیه می‌کنم به خوندن، امروز دربارۀ یادآوری سوگ و به یاد سپردن امور دردناکی که واقع شده‌اند نوشته. اندیشیدن به انسان‌هایی که کشته شدند و رنج بردند. یادآوریِ همواره، انجام ناممکن. 

یک سال قبل از کسی شنیدم که «تو همیشه می‌خوای کارای غیرممکن بکنی». در این مدت و در اوقات سخت دیگه، هرگز فکر نکردم چیزی که می‌خوام تحقق امر ناممکن باشه. الآن فکر می‌کنم اگر از یاد نبردن ناممکنه، اگر ماندن و صبوری، اگر تعلق ناممکنه، پس راست گفته. همیشه می‌خوام کارای غیرممکن بکنم و چیزهای غیرممکن دریافت کنم. «و این بار هم کردی.» 

و باز هم می‌کنم. دست‌کم براش خواهم جنگید. و امید دارم. این، محقق کردن چیزهای دور، اهتمام به امور ناممکن، مهمترین چیزیه که از بودنم می‌خوام.

  • محیا .

نظرات  (۳)

یخ کرد بدنم.

«اگر پیش از تو مُردم، تو را وصیت می‌کنم به ناممکن‌ها...»

پاسخ:
دقیقاً مهسا.
منم همون خط اولو که خوندم دیدم حقا که وصیت خودم هم همینه. تمام خواسته‌ام از دوستی و عشق و عاطفه همینه. اینه فرق ما و یه شاعر. چیزیو گفته که می‌خواستی بگی، اما به این خوبی نمی‌تونستی. 

که خدا شعر و شاعرا رو از ما نگیره...

من قشنگ یه پایه‌ی زندگیم لنگه اینجا چون نمیتونم به شعرها رفرنس بدم...

پاسخ:
بتونی هم اونا چیزی که تو می‌فهمی رو نمی‌فهمن. نه به خاطر زبان فقط. 

راست میگی!

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی