لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

محکمِ مهربان باش

محیا . | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۴ ب.ظ | ۳ نظر

دربارۀ آدم‌ها پخته‌تر از قبل شده‌ام. در چند ماه گذشته از ناگواری‌های آدم‌ها زیاد دیده و شنیده‌ام. کار مداوم در دانشگاه هم به آن اضافه شده. حالا فکر می‌کنم که رفیق و همکار و همسر و استاد باید چنین باشند: محکمِ مهربان.

محکمی برای من آمیختۀ چند ویژگیست. خردمندی، جدیت، صاحب فکر و استدلال بودن، اصول اخلاقی و شخصیتی جدی داشتن و تسلط بر خود. مهربانی هم این است که فکر کنی آدم تنها و بی‌پناه است. پس با تنها و بی‌پناه و بی‌چاره چنان کنی که رسم جوانمردیست.

کسی را می‌شناسم که در رشتۀ تحصیلی‌اش ظاهراً فرد توانمندیست. اهل مطالعه است. ممتاز است. اما دیده‌ام و می‌دانم که عقاید و دلایل و شیوۀ زندگی‌اش بند شریک عاطفی فعلی اوست. من گاهی با او حرف می‌زنم. اتفاقاً به حرف‌هایش فکر می‌کنم و بعضی برایم جدی هستند. اما حتی وقتی حق با اوست، حتی وقتی دست روی نکتۀ درستی گذاشته، نمی‌توانم به این فکر نکنم که هم‌صحبتم در حقیقت کسی است که نمی‌بینمش. نمی‌توانم از خودم نپرسم که این آدم در این موضع، اصلاً چقدر اعتبار دارد. و نمی‌توانم فکر نکنم که پایه و اساس این باور و استدلال را باید از شریک عاطفی مربوطه پیگیر شد. به نظر من از چنین افرادی باید دوری کرد. در مقام رفیق، در مقام معشوق، در مقام همکار. اینان هیچند. با رفت و آمد یک نفر در زندگیشان، همه چیز زیر و رو خواهد شد. با قرار گرفتن در یک گروه دوستی یا کاری متفاوت همه چیز زیر و رو خواهد شد. با پیدا شدن منافع جدید هم. و حاضرم با شما شرط ببندم که همان یک نفر و همان یک گروه هم برایشان هیچ است. چون هیچ چیزی به قدر کافی اصالت ندارد. چون اندیشه‌ای پشت هیچ چیز نیست. خوشی بی‌قید. تصمیم بی‌تعهد. چون لحظه و عمر را نفهمیده‌اند. که انسان همچون باد است به هر سو.

در محکمی چیزی از جنس پرهیز هست. در مهربانی هم همینطور. من فکر می‌کنم پرهیز آن چیزیست که انسان را انسان می‌کند. آن چیزیست که انسان را از باد متمایز می‌کند و بر زمین عمرش -تنها عمری که دارد- می‌نشاند. ما هرگز از همۀ مرزها عبور نخواهیم کرد. ما سرگردانِ خودمان نیستیم. ما از چیزهایی خواهیم گذشت، چون غلطند. ما کارهای درستِ سخت خواهیم کرد. می‌خواهم که خیال من از من راحت باشد. می‌خواهم که تو هم از من آسوده‌خاطر باشی. این شیوۀ ایده‌آل من است برای تمام زندگی.

  • محیا .

نظرات  (۳)

چقدر قشنگ گفتی. «من فکر می‌کنم پرهیز آن چیزیست که انسان را انسان می‌کند.» یک جورهایی شاید بشه گفت همون تقوا. 

پاسخ:
آره دقیقاْ. فقط صرفاْ دینی نیست. اخلاقی هم هست.

خیلی خوب گفتی محیا. منم همچین فکری میکنم.

و چقدر خوشحالم که داری دایره‌ی معاشرتت رو گسترده می‌کنی.

پاسخ:
واقعاً انتخاب رفیق یا معشوق یا شریک کاری یا هر چیزی که چنین نباشه، به نظرم خیانت به خوده.
دارم سعی میکنم راستش. تلاش میکنم ارتباطم با بچه‌های آزمایشگاه یه مقدار دوستانه باشه. البته خودت میدونی دوستی برای من همون چیزیه که بقیه بهش میگن آشنایی. :)) کلاً زیاد صمیمی نمیشم با آدما. ولی خب همین قدرش هم واقعاً دید آدمو باز میکنه. 

همینقدر هم خوبه. برکته :دی

پاسخ:
اوهوم. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی