لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

از المپیاد و کنکور و سمپاد

محیا . | يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر

یکی دو روز است که بحث المپیاد دانش‌آموزی و تدریس آن در توییتر بالا گرفته. خواندن این بحث‌ها بهانۀ من شد برای مفصل نوشتن چیزهایی که مدت‌هاست دربارۀ المپیاد در فکرم می‌چرخند. لازمۀ خواندن این نوشته این است که فرض حسادت‌ورزانه/غرض‌ورزانه بودن حرف‌هایم را از همین ابتدا کنار بگذارید.

سال‌هاست که فکر کردن به المپیاد دانش‌آموزی برای من با یک تصویر همراه است: سایت یکی از دبیرستان‌های معروف غیردولتی پسرانۀ تهران را باز می‌کنم؛ به جز یک یا دو نفر، تمام اعضای تیم المپیاد نجوم ایران از دانش‌آموزان این مدرسه‌اند.

هر کاری، اعم از معلمی و نجاری و حسابداری و شاعری، استعداد و تلاش می‌خواهد. نسبت این‌ها می‌تواند کم و زیاد شود. اما به هر حال، هر دو برای خوب بودن در هر کاری ضروری هستند. اما به گمانم بیش از اندازه احمقانه باشد که تصور کنیم مثلاً نود درصد از استعداد‌های نجوم ایران، یا نود درصد از پرتلاش‌ترین دانش‌آموزان ایرانی در زمینۀ نجوم، اتفاقاً سر از یک استان، یک شهر، یک منطقه و یک دبیرستان درآورده‌اند. المپیاد، یعنی هنر معلم المپیاد.

این را که المپیاد رقابتی به غایت نابرابر است، نمی‌شود انکار کرد. نتایج هرسالۀ آزمون‌های المپیاد هم به وضوح همین را نشان می‌دهند. اما این رقابت نابرابر، کلاسش از کنکور بالاتر است، و بیشتر توهم نخبگی به افراد می‌دهد. بارها دیده‌ام که دانش‌آموزان المپیادی دچار این توهم‌اند که دانشگاه چیز بیشتری برای افزودن به دانششان ندارد. حتی شخصاً دیده‌ام که معلمان المپیاد هم به این توهم دامن می‌زنند، که البته قابل درک است. در واقع، افراد کم‌سن‌وسالی در موقعیتی اغراق‌شده و ناسالم قرار می‌گیرند و محتوای ناقصی از دانش یک رشته را در مدت کوتاهی می‌آموزند. در ادامه دو حالت ممکن وجود دارد: شکست می‌خورند و آن جایگاه علمی والایی را که برایشان ترسیم شده بود از دست می‌دهند و سرخورده می‌شوند، یا حالا آزمونی داده‌اند که دیگر آن تخصص و دانش را رسماً تأیید می‌کند (و عموماً می‌تواند تا میانسالیِ فرد سند افتخارش باشد). من طرفدار نظر دادن محتاطانۀ همۀ افراد در هر زمینه‌ام. اما این دانش‌آموزان را دیده‌ام که به اعتبار یک دوره مطالعۀ کوتاه و ناقص خود را متخصص یک دانش وسیع تلقی می‌کنند. این مسئله حتی در بین همکلاسان و رفیقان آن دانش‌آموزان هم دیده می‌شود که دانشجوی قبلاً المپیادی را  در آکادمی هم به طور پیشفرض از خود قدَرتر و باسوادتر و تواناتر تصور می‌کنند. حتی شنیده‌ام که بعضی از مدال‌داران المپیاد دانش‌آموزی قبل از ورود به دانشگاه، مدال المپیاد دانشجویی را بی‌تردید حق خود می‌شمارند. این کاریست که یک مسابقۀ دانش‌آموزی با فردی کم‌سال و ناپخته می‌کند.

همۀ ما می‌دانیم که تمام دورۀ دوازده‌سالۀ تحصیل عمومی در ایران، برای رسیدن به دانشگاه است. من فکر می‌کنم مشکل المپیاد دانش‌آموزی در ایران از همین ناشی می‌شود. بازار اصلی، بازار کنکور است. هیچ پدر و مادری میلیون‌ها تومان پول خرج یک مسابقۀ وقت‌گیر دانش‌آموزی نخواهند کرد، چنانچه پایان آن رشته و دانشگاه برتر نباشد. و فکر می‌کنم این دقیقاً نقطه‌ایست که اصلاح این روال باید از آن شروع شود: حذف سهمیۀ کنکور المپیاد و یا محدود کردنش تنها به همان رشتۀ تحصیلی. مثلاً نفرات برتر المپیاد ریاضی، تنها بتوانند در رشتۀ ریاضی ادامۀ تحصیل دهند. در این صورت، مدارس گران‌قیمت پایشان را از ماجرای المپیاد به تدریج بیرون می‌کشند و این بازار توهم نخبگی و تخصص همراه با آن از سکه می‌افتد.

مگر تفاوت کنکور با المپیاد چیست؟ تفاوت این است: کنکور آزمونیست با هدف مشخصِ اجتناب‌ناپذیر، المپیاد مسابقه‌ایست برای کسب افتخار. دانشگاه‌ها در یک سطح نیستند، متقاضیان ورود به دانشگاه‌های برتر و رشته‌های خاص پرشمارند. کنکور پر از اشکال است. اما فکر می‌کنم از هر راه دیگری به عدالت نزدیک‌تر باشد. آزمون‌های تشریحی یا غیرمتمرکز ذات فسادپروری دارند و نمی‌توانند جایگزین خوبی باشند. از طرفی هم اگر هدف کنکور ورود به دانشگاه‌های پرطرفدار است، هر سال افرادی از مناطق محروم هم به این دانشگاه‌ها راه پیدا می‌کنند. متأسفانه تعدادشان کمتر است. اما این هم تا حدی اجتناب‌ناپذیر است. امکانات و آرامش روحی بیشتر، در شرایط فردی مساوی، نتیجه را به نفع فرد مرفه‌تر تغییر می‌دهند. این واقعیت تلخیست که باید به نحوی بهبود پیدا کند. اما حرف من این است: کنکور (بر خلاق المپیاد) هرگز به طور مطلق متعلق به یک قشر خاص نیست. هدف نهایی المپیاد چیست؟ آیا المپیاد یک آزمون اجتناب‌ناپذیر است؟ منتهای مزیت المپیاد این است که می‌تواند مطالعه و آموخته‌های عدۀ کوچکی نوجوان مستعد و مرفه را در رشته‌ای که به آن علاقه دارند از حد دبیرستان فراتر ببرد. همین. این بساط تفاخر و توهم و بازار مدارس ثروتمند، همه بر سر این است.

اگر ایراد شیوۀ فعلی مواجهه با المپیاد در نابرابری آن است، پس مدارس سمپاد چه تفاوتی دارند؟ تا همین لحظه که این‌ها را می‌نویسم، بر این نظرم که سمپاد اتفاقاً پدیده‌ایست در جهت برابری. تمام مدارس هرگز نمی‌توانند برابر باشند و عده‌ای از دانش‌آموزان آموزش بهتری را دریافت می‌کنند. این ناگزیر است. حتی در یک سیستم آموزشی بسیار صحیح، همچنان می‌توان آموزش‌های گران‌تر و حرفه‌ای‌تری را تصور کرد. مدارسی بهتر برای افراد برخوردارتر. این راه انتها ندارد. در این میان، سمپاد تا حدی ملاک برخورداری از آموزش بهتر را از پول به تلاش یا سواد یا استعداد تغییر داده است. بر خلاف المپیاد که تنها در چند استان و چند شهر متمرکز است، سمپاد در تمام استان‌های کشور گسترده شده. و البته سمپاد سهمیه‌ای در کنکور ندارد. و البته پرتعداد بودن دانش‌آموزان سمپاد، و دردسترس بودن آن در قیاس با مدال المپیاد، مانع این حد از توهم و خودبزرگ‌بینی می‌شود. سمپاد به تعدادی از دانش‌آموزانی که به خاطر موقعیت جغرافیایی یا توان مالی دستشان به آموزش‌ ممتاز نمی‌رسد، فضایی برای تنفس می‌دهد، بدون آن که جایزۀ این موقعیت دور زدن متکبرانۀ کنکور باشد.

  • محیا .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی