لحظه‌ها

از لحظه‌ها

لحظه‌ها

از لحظه‌ها

کاش

محیا . | دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۷ ب.ظ | ۰ نظر

هر روز که میگذره، من هی بیشتر به این فکر میکنم که شغل مرتبط به رشته ام، چیزی نیست که دوستش داشته باشم.

در این رشته، کاری که بتونم دوست داشته باشم فقط تدریسه که به طور واقع بینانه، دور از دسترس برای من به نظر میرسه.

و کارهای واقعیِ مهندسیش رو دوست ندارم.

هر روز، بیشتر احساس میکنم اشتباه آمده ام. و خب، چیکار کنم؟

مشکل اینه که راه حلی ندارم. جایگزینی ندارم. راهی بلد نیستم.

کاش یک نفر بود که دستم رو بگیره و کمکم کنه و نشونم بده چی میخوام. افسوس که تنها آدمی که میتونه کاری بکنه، خودمم و خودم چی ام؟ هیچ.

کاش پیش از این مرده بودم. یا به زودی بمیرم.

خدایا کمکم کن. یا راه نشانم بده. یا ببَر از اینجا.

  • محیا .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی