همینجور که دراز کشیده بودم یاد این افتادم و رفتم گوشش کنم. دلم خواست به کسی هم بفرستم که گوش کنه. ولی به هر دلیلی برای شخصی نفرستادم. موقت میذارم اگه خواستید بشنوید. قدری بزنید جلو.
- ۱ نظر
- ۲۶ بهمن ۰۰ ، ۰۳:۲۴
همینجور که دراز کشیده بودم یاد این افتادم و رفتم گوشش کنم. دلم خواست به کسی هم بفرستم که گوش کنه. ولی به هر دلیلی برای شخصی نفرستادم. موقت میذارم اگه خواستید بشنوید. قدری بزنید جلو.
امشب، در آپارتمان شمارۀ 2.07، وقتی به تمرینهای dynamic light scattering فکر میکردم و درس میخواندم، رسیدم به ویدیویی در یوتیوب، به آهنگی از همایون. حالا بیشتر از یک ساعت است که میشنوم و به روزهای گذشته فکر میکنم. کسانی هستند که همین حالا در ایران، در خانه، زیر پتوی خودشان، در اتاق خودشان، زیر سقفی که از آن خوشان است، خوابیدهاند. راه امشب میبرد سویت مرا. به روزی که اولین بار این را شنیدم فکر میکنم. به شبی که اولین بار این را شنیدم. یادم هست که لباسم چه رنگی بود. یادم هست که چه کسانی آنجا بودند. یادم هست که دلم به چیزی گرم بود. یادم هست که بعدها راجع به آن شب چه گفتم.
حالا یک رهروی سرگردانم که نه امیدی، بلکه تصوری یا خاطرهای دارد از امیدی به بودن چیزی در روزی و شبی که دلش را گرم کند. زیر سقفی که از آن خودش نیست.